در اول ازدواجشان با خانم قرار گذاشته بودند سالي يك بار خانم به تهران بروند و سه ماه تابستان را در تهران بگذرانند. خودشان هم به خمين ميرفتند. اين برنامه هميشه بود و تا بزرگ شدن ماهم ادامه داشت. آقا سختشان بود كه خانم در زمستان به مسافرت بروند و از روزي كه خانم به مسافرت ميرفت، اخمهاي امام در هم بود تا خانم برگردد.
در موقع ورود خانم به منزل آقا ميخنديدند و اين يكي از راه هاي ابراز علاقه امام به خانم بود.
نقل از خانم فريده مصطفوي (دختر امام)
پانزده سالي كه در نجف بود با كسي تلفني صحبت نميكرد. وقتي كه به پاريس رفتيم، همان روز اول و يا دوم بود كه گفتند:« تلفن نجف را بگيريد. ميخواهم با خانم صحبت كنم.» در مدتي كه در پاريس بودند اين مسئله چندين بار اتفاق افتاد كه با خانم تلفني صحبت كردند.
به خاطر همين نزديكي و رابطه عاطفي، چندين بار از پاريس پيغام دادند هرچه زودتر كار گذرنامه و ويزاي خانم را درست كنند تا ايشان هم بيايد پاريس . بعد از يكي دو هفته خانم آمد. وقتي كه امام خانواده را ديدند ، احساس آرامش و طمأنينه اي در ايشان مشاهده كرديم.
نقل از حجت الاسلام سيد علي اكبر محتشمي